ﯾﺎﺭﻭ ﺯﺑﻮﻧﺶ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻪ،
ﻣﯿﺮﻩ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﺁﻗﺎ ﺩﯾﺐ ﺩﺍﺭﯼ؟
ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﮔﻪ:
ﺩﯾﺐ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﯿﻪ؟
ﯾﺎﺭﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺩﻩ : ﺩﯾﺐ
ﺩﯾﮕﻪ . ﺍﯾﻦ ﻭﺭﺵ ﺩﯾﺐ ﺩﺍﺭﻩ، ﺍﻭﻥ ﻭﺭﺵ ﺩﯾﺐ ﺩﺍﺭﻩ .
ﮐﺎﺭﻣﻨﺪﻩ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﻭﺍﻻ ﻣﺎ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﯾﺐ ﻧﺸﻨﯿﺪﯾﻢ . ﭼﯽ
ﻫﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﺐ؟
ﯾﺎﺭﻭ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﺑﺎﺑﺎ ﺩﯾﺐ،
ﺩﯾﺐ!
ﻃﺮﻑ ﻣﯽﺑﯿﻨﻪ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﻪ،
ﻣﯽ ﺭﻩ ﺑﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﮔﻪ .
ﺍﻭﻥ ﻣﯿﺂﺩ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻪ : ﭼﯽ
ﻣﯽﺧﻮﺍﯼ ﻋﺰﯾﺰﻡ؟
ﯾﺎﺭﻭ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﺩﯾﺐ!
ﺭﺋﯿﺲ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻪ : ﺩﯾﺐ ﺩﯾﮕﻪ
ﭼﯿﻪ؟
ﯾﺎﺭﻭ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﺑﺎﺑﺎ ﺩﯾﺐ
ﺩﯾﮕﻪ . ﺍﯾﻦ ﻭﺭﺵ ﺩﯾﺐ ﺩﺍﺭﻩ، ﺍﻭﻥ ﻭﺭﺵ ﺩﯾﺐ ﺩﺍﺭﻩ .
ﺭﺋﯿﺲ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﮔﻪ :
ﺗﻮ ﻣﻄﻤﺌﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺩﯾﺒﻪ؟
ﯾﺎﺭﻭ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﺁﺭﻩ ﺑﺎﺑﺎ.
ﺧﻮﺩﻡ ﺩﺍﺋﻢ ﻣﺼﺮﻑ ﺩﺍﺭﻡ. ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽﺩﻭﻧﯿﺪ ﺩﯾﺐ ﭼﯿﻪ؟
ﺭﺋﯿﺲ ﻫﻢ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﻪ،
ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺳﺮ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭﻩ ﻭ ﮐﻼﻓﻪ ﻣﯽ ﺷﻪ .
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻣﻨﺪﺍﯼ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ
ﻣﯿﺂﺩ ﺟﻠﻮ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ ﻣﺜﻞ
ﻫﻤﯿﻦ ﺁﻗﺎ ﺯﺑﻮﻧﺶ ﻣﯽﮔﯿﺮﻩ .
ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﺑﻔﻬﻤﻪ
ﺍﯾﻦ ﭼﯽ ﻣﯽﺧﻮﺍﺩ. ﺍﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﺷﯿﻔﺘﺶ ﻧﯿﺴﺖ .
ﺭﺋﯿﺲ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ
ﻣﺸﺘﺎﻕ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻔﻬﻤﻪ ﺩﯾﺐ ﭼﯿﻪ، ﮔﻔﺖ : ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻩ.
ﯾﮑﯽ ﺑﺮﻩ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ، ﺳﺮﯾﻊ
ﺑﺮﺵ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﯿﺎﺭﺗﺶ.
ﻣﯽﺭﻥ ﺍﻭﻥ ﮐﺎﺭﻣﻨﺪﻩ ﺭﻭ
ﻣﯿﺎﺭﻥ. ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺭﺳﻪ، ﺍﺯ ﯾﺎﺭﻭ ﻣﯽﭘﺮﺳﻪ : ﭼﯽ ﻣﯽ
ﺧﻮﺍﯼ؟
ﯾﺎﺭﻭ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﺩﯾﺐ!
ﮐﺎﺭﻣﻨﺪﻩ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﺩﯾﺐ؟
ﯾﺎﺭﻭ : ﺁﺭﻩ.
ﮐﺎﺭﻣﻨﻪ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﮐﻪ ﺍﯾﻦ
ﻭﺭﺵ ﺩﯾﺐ ﺩﺍﺭﻩ، ﺍﻭﻥ ﻭﺭﺵ ﺩﯾﺐ ﺩﺍﺭﻩ؟
ﯾﺎﺭﻭ ﻣﯿﮕﻪ : ﺁﺭﻩ،
ﻫﻤﻮﻧﻪ .
ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﻣﯿﮕﻪ : ﺩﺍﺭﯾﻢ ! ﭼﻄﻮﺭ
ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻥ ﺗﻮ ﭼﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯼ ! ؟
ﻫﻤﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪﻥ ﮐﻪ
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ ﯾﺎﺭﻭ ﭼﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ. ﮐﺎﺭﻣﻨﺪﻩ ﺳﺮﯾﻊ ﻣﯽ
ﺭﻩ ﺗﻮﯼ ﺍﻧﺒﺎﺭ ﻭ ﺩﯾﺐ ﺭﻭ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ ﺗﻮﯼ
ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﻣﺸﮑﯽ ﻭ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﺩﻩ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﻭ ﻭ ﺍﻭﻧﻢ
ﻣﯽ ﺭﻩ ﭘﯽ ﮐﺎﺭﺵ.
ﻫﻤﻪ ﺟﻤﻊ ﻣﯽ ﺷﻦ ﺩﻭﺭ ﺍﻭﻥ
ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭﯼ ﻣﯽﭘﺮﺳﻦ: ﭼﯽ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ؟
ﮐﺎﺭﻣﻨﺪﻩ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﺩﯾﺐ!
ﻣﯽﭘﺮﺳﻦ : ﺩﯾﺐ؟ ﺩﯾﺐ ﺩﯾﮕﻪ
ﭼﯿﻪ؟
ﻣﯽ ﮔﻪ : ﺑﺎﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ
ﻭﺭﺵ ﺩﯾﺐ ﺩﺍﺭﻩ، ﺍﻭﻥ ﻭﺭﺵ ﺩﯾﺐ ﺩﺍﺭﻩ!
ﺭﺋﯿﺲ ﺷﺎﮐﯽ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﻣﯽ
ﮔﻪ : ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﺪﺍﺭﻩ. ﺑﺮﻭ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﯾﺐ ﻭﺭ ﺩﺍﺭ
ﺑﯿﺎﺭ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﺩﯾﺐ ﭼﯿﻪ؟
ﮐﺎﺭﻣﻨﺪﻩ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ .
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺩﯾﺐ ﺭﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﻓﺖ !
ﺩﻟﻢ ﺧﻨﮏ ﺷﺪ، ﺁﺧﺮ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻦ ﺩﯾﺐ ﭼﯿﻪ
ﺍﮔﺮ ﺩﯾﺪﯼ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺩﺭﺧﺘﯽ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﺮﺩﻩ
ﺳﺮﯾﻊ ﺑﯿﺎﺭﯾﺪﺵ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﻬﻮ ﮔﻼﺑﯿﯽ ﭼﯿﺰﯼ
ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﺗﻮﺳﺮﺵ ﭼﺎﺭﺗﺎﻓﺮﻣﻮﻝ ﺑﻪ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﺑﺪﺑﺨﺖ ﻣﯿﺸﯿﻢ
مي دوني فرق بيل آهني با چوبي چيه ؟
.
.
نمي دوني ؟
.
.
عيبي نداره از يه افغاني ديگه مي پرسم
اگر دیدید یه مرد سینشو سپر کرده و سرشو بالا گرفته وزبونشو درآورده تعجب نکنید اتفاق خاصی نیوفتاده داره زیب شلوارشو میکشه بالا
مورد داشتیم پسره با باباش رفته بیرون
پلیس پدره رو گرفته گفته خانم کی باشن ؟
دقت کردید هر وقت تو زندگیتون یه روزنه امید پیدا میشه
سریع یه پتروس فداکار پیدا میشه انگشتش رو میکنه توش !!!
اخرش ما نفهمیدیم تو رو بوسی کردن باید دوتا بوس کنیم یا سه تا
لامصب خیلی شرایط سختیه
یهو میخوای سه تا بوس کنی طرفو
اون دو تا بوس میکنه جا خالی میده وسط جمع ضایع میشی
اونائیکه فکر میکنید خیلی خاطرخواه دارید باید به عرضتون برسونم شما تاریخ مصرف معینی دارید روزی میرسد خودتون خاطرخواه خاطرخواهاتون میشید...
نمیدونم بعضیا چهفکری کردن فکر کردنکی هستن که میگن نمیخواستم بهم دل ببندی نمیدونم شاید سادگی ما خیلی بهشون اعتماد به نفس داده....
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، باتعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود »پدر«. با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد وبا دستان لرزان نامه رو خوند: پدر عزیزم، با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم، چون می خواستم جلوی یک رویارویی با مادر و تو رو بگیرم. من احساسات واقعی رو با ملیسا پیدا کردم، او واقعاً معرکه است، اما می دونستم که تو اون رو نخواهی پذیرفت، به خاطر تیزبینی هاش، خالکوبی هاش ، لباسهای تنگ و موتور سواریش و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتره. اما فقط احساسات نیست، پدر. اون حامله است.ملیسا به من گفت ما می تونیم شاد و خوشبخت بشیم. اون یک تریلی توی جنگل داره و کُلی هیزم برای تمام زمستون. ما یک رؤیای مشترک داریم برای داشتن تعداد زیادی بچه. ملیسا چشمان من رو به روی حقیقت باز کرد که ماریجوانا واقعاً به کسی صدمه نمی زنه. ما اون رو برای خودمون می کاریم، و برای تجارت با کمک آدمای دیگه ای که توی مزرعه هستن، برای تمام کوکائینها و اکستازیهایی که می خوایم. در ضمن، دعا می کنیم که علم بتونه درمانی برای ایدز پیدا کنه، و ملیسا بهتر بشه. اون لیاقتش رو داره. نگران نباش پدر، من ۲۳ سالمه، و می دونم چطور از خودم مراقبت کنم. یک روز، مطمئنم که برای دیدارتون بر می گردیم، اونوقت تو می تونی نوه های زیادت رو ببینی. باعشق،پسرت،..دانیال...
پاورقی : پدر، هیچ کدوم از جریانات بالا واقعی نیست، من بالا هستم تو خونه مهدی. فقط می خواستم بهت یادآوری کنم که در دنیا چیزهای بدتری هم هست نسبت به اعلام نتایج دانشگاه که روی میزمه. دوسِت دارم! هروقت برای اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزن.
یکی ام نداریـــــــــــــــــم بهش بگیــــــــــم برو دنبـــــــــــــال زندگیـــــــت....
سرمــــــــــــون داد بزنه بگه:
خفـــــه شـــــــــــــــــــــووووو! لامصــــــــب همه زنــــــــــدگی من تویـــــــــــــــــــــــی :( :D
آرزو دارم فقط یک بار سرت را روی سینه ام بگذاری فقط میترسم قلبم به احترامت "بایستد" ...
نامه محرمانه شرکت اپل به جی ال ایکس:
. . . با سلام شما تکنولوژی از جیب راحت درآمدن گوشی رو به ما بدید در عوضش ما نصف سهام شرکت اپل رو واگذار می کنیم به شما ولی متاسفانه جی ال ایکس این درخواست رو رد کرد و اپل در شرف ورشکستگی میباشد
سلامتی استادی که سر جلسه امتحان دید برگم سفیده
اومد در گوشم گفت نگران چی هستی؟ اسمتو بنویس بقیش با من!
ولی حیف بیدار شدم بقیه خوابمو ندیدم
این هم شده حکایت من !!!!!!!!!!!! . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ﭘﺴﺮﻩ ﺍﺳﻢ ﭘﺮﻭﻓﺎﯾﻠﺶ "Ali Ali Ali Ali Ali" ﺑﻬﺶ پیام ﺩﺍﺩم ﺍﺳﻤﺖ ﺍﮐﻮ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺷﺪﻩ!? ﮔﻔﺖ ﻥ ﺍﺳﻤﻢ "ﭘﻨﺠﻌﻠﯽ" ﮐﻨﺎﺭﻫﻢ ﭘﻨﺞ ﺗﺎ ﻋﻠﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ .